-
لباس فارغ التحصیلی
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 08:50
لباس فارغ التحصیلی توی کل جهان این شکلیه اما تا حالا به این فکر کردین که چرا این شکلیه و اصلاً فلسفه وجودش چیه؟ !!! هنگامی که از شما سوال میشود که این لباس و کلاه چیست؟ چه پاسخی دارید که بدهید؟ ! احتمالاً خواهید گفت نمی دانم !!!! اما اگر این سوال را از یک اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریکایی بپرسند خواهند گفت : ابن سینا...
-
زن
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 10:05
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت. فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار او را دیده ای ؟ اوباید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته،...
-
....
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 15:23
خیلی تنبل شدم نه؟ اصلن حس نوشتن هیچی را ندارم کلی حرف واسه گفتن دارم غرغر کردن فهش دادن! اما تا میام اینجا میگم بی خیال بنویسم که چی بشه ؟اونیکه باید این حرفها رو بخونه که نمی دونه باید اینجا رو بخونه !!!! چند روز پیش دعوای شدیدی با امید داشتم و با گریه رفتم خوابیدم شب خواب خیلی بدی دیدم خواب دیدم نی نی بدنیا آمده...
-
بی خیال!
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 10:10
حذف شد!
-
لوبیای سحر آمیز
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 10:25
وقتی به امید خبر دادم که باید منتظر یه مسافر کوچولو باشیم کلی ذوق کرد و اولش باورش نمیشد فکر کرد سر بسرش میذارم و برگشته میگه :نه چطوری ؟کی؟ فقط کم مونده بود بگه با کی من که نبودم! بعد تا جواب آزمایش را با چهار تا چشماش ندید باور نکرد! آمد بغلم کرد و بوسیدم بعد میخواست نی نی را ببوسه! از اون روز همش میپرسه الان...
-
انتظار شیرین
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 12:27
همیشه اتفاقهای مهم زندگیم چه خوب و چه بد، غیر منتظره بودن و یه جوری شوکه میشم و تا چند روزی گیجم و هنگ میکنم قاصدک اینروزها واسم یه خبر خوب آورده که هرچند بازم غیر منتظره بوده اما برای دیدنش باید 9 ماه انتظار بکشم انتظاری شیرین اما حوصله میخواد خیلی زیاد به اندازه 270 روز!
-
همچنان همه چی آرومه!!!
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 15:42
می خوام که فریاد بزنم زندگی خوب و راحته دلواپسی هام دیگه مرد دیگه خیالم راحته بدون که جات تو قلب من یه جای امن و راحته بدون که دوست داشتن تو واسم مثل عبادته بعد از نوشتن پست قبلی اینترنت قطع شد و نمیدونم چی شد که فقط عنوان پست اومده بالا و از خود پست خبری نیست !!!!! میخواستم از تعطیلات عید بگم و اینکه چقددددددددر خوش...
-
همه چی آرووووووومه!
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1390 13:44
-
هر چی آرزوی خوبه مال تو !
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 14:43
پارسال یه روانشناس اومده بود شرکتمون و یه سمینار برگزار کرد در مورد آرزوهای رفته و آرزوهایی که میخواهیم بدست بیاریم و این چیزا بود وبه همه توصیه کرد که آخر سال هر چی آرزو دارید توی برگه بنویسید و به ترتیب اولویت هاتون و شک کنید که همه کاینات دست به دست هم میدن تا آرزوهاتون توی سال جدید بر آورده میشه حتی موقعی که...
-
بی خیال
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 11:00
. . . بی خیال حرفهایی که تو دلم جا مونده بی خیال قلبی که این همه تنهامونده آخه دنیای تو دنیای دلهای سنگیه واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه! . . .
-
از کجا به اینجا...
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1389 11:22
گوشی موبایل دستمه هرچی شمارش را میگیرم یه خانمی با اطمینان کامل جوب میده که مشترک مورد نظر الان تو دسترس نیست یعنی الکی زور نزن فوقشم جواب بده غیر از یه احوال پرسی و چطوری ؟خوبی کِی میای؟ چیزی دیگه ای برای گفتن نداریم! پس بهتره که همون خانمه جوابت بده! انگشتم میره روی دفتر تلفن موبایل اسمهای توش را با شَستم جابجا...
-
ولی افتاد مشکلها....
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 13:48
اولین باری که دلت از عشق لرزیده باشه اولین بوسه... هنوزم که هنوزه یادته واسه بار اول چطوری با گرمای لبهاش تموم وجودت را سوزوند و این گرما طوری تموم وجودت را لرزاند که با جاری شدن اشکهات هم نتونستی از گرمای سوزانش بکاهی و با گذشت 6 سال از اون زمان هنوزم میتونی چشات را رو هم بذاری و اون لحظه درست مثل یه تصور کنی هنوز...
-
اولین سخن
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 13:06
من یک زن ۳۱ ساله هستم چند ماهی از ازدواجم میگذره ازدواجی که با عشق شروع نشد و سنتی بوده و من دارم سعی میکنم که عشق را توی زندگی نوپا مون تزریق کنم اما از قدیم گفتن یه دست که صدا نداره ! اینجا گاهی از اینروزهام مینویسم و میخوام گاهی هم یه سَری به گذشته ام که دلی مالامال از عشق و شور زندگی داشتم با کسی که فکر میکردم تا...