هر چی آرزوی خوبه مال تو !

پارسال یه روانشناس اومده بود شرکتمون و یه سمینار  برگزار کرد در مورد آرزوهای رفته و آرزوهایی که میخواهیم بدست بیاریم و این چیزا بود وبه همه توصیه کرد که آخر سال هر چی آرزو دارید توی برگه بنویسید  و به ترتیب اولویت هاتون و شک کنید که همه کاینات دست به دست هم میدن تا آرزوهاتون توی سال جدید بر آورده میشه حتی موقعی که انتظارش را نداشته باشید! 

 

یه دفتر یادداشت کوچک همیشه تو کیفم میذارم واسه نوشتن شماره تلفن و یا لیست خریدام یادمه پارسال چند روز قبل از عید یه شب نشستم و یه لیستی از آرزوهام نوشتم یادمه ۵ صفحه شد!از بس آرزو به دل بودم!اولین آرزویی که نوشتم آرزوی سلامت واسه پدر و مادر بود پدرم ناراحتی قلبی داشت و بعلت کهولت سن این بیماری اذیتش میکرد. دومی و سومی و چهارمی بماند که چی بود و اممما پنجمی که از همه مهمتر بود!!!یه لیست بلند بالایی از مشخصات شوهر آینده ام بود!چقدم که همشون درست از آب اومدن!

 حدودا یکماه بعد از ازدواجمون چشمم خورد به اون برگه و یه لبخند تلخی روی لبهام نشست چشمم به اولین آرزوم که از ته ته دلم واسه سلامتی بابا دعا کرده بودم و پدرم درست 1 ماه بعد از عید فوت کرد و با سفر ناگهانی اش من را تنها گذاشت  

مشخصات شوهر که قربونش برم  هیچی اش به امید نمیخوره فقط یه جاش که گفته بودم مرد مهربونی باشه!  

برگه را از دفترچه کندم و مچاله اش کردم اومدم بندازمش همون موقع تلفن زنگ خورد رفتم جواب بدم حواسم نبود افتاد زمین یادم رفت برش دارم . امید برگه را برداشت و خوند . بعد از چند دقیقه اومد پیشم و گفت :تو قبلن زیاد به ازدواج فکر میکردی که شوهرت چطوری باشه و با کی ازدواج کنی؟ 

منم گفتم :نه  اصلن (با تاکید رو کلمه اصلن!)به ازدواج فکر نمیکردم! (ای تو روح آدم دروغگو) 

- پس این برگه چیه که نوشتی؟ 

-جریان سمینار رو واسش تعریف کردم 

بعد امید با حالتی که هیچ وقت یادم نمیره (خیلی مظلوم و ناراحت) گفت:من خیلی با مرد آرزوهات فرق دارم تو از ازدواج با من راضی هستی؟ 

رفتم تو بغلش و خودم را واسش لوس کردم که آره عزیزم کسی من را به ازدواج با تو مجبور نکرده و تو مهربونترین مردی هستی که من میشناسم! 

خداییش امید خیلی مهربونه اما آدم کم حرفیه و هیچ وقت بلد نیست از احساساتش واسم حرف بزنه! 

 

الانم آخر سال شده نمیدونم بازم بشینم از آرزوهام بنویسم شایدم  آروزهای را چپکی بنویسم تا درستشون بر آورده بشه نمیدونم شاید اون فرشته ای که آرزوهای من را پارسال برد بالا رسوند دست خدا همشون را برعکس نوشت داد دست خدا! 

 

اگه دباره فرصت نشد بیام اینجا هرچی آرزوی خوبه را تو سال جدید واسه همه آروز میکنم!

نظرات 9 + ارسال نظر
فریده چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:18 ب.ظ http://ferimoti.blogsky.com

اخی
ایشالله خوشبخت بشین
منم ازین لیستا زیاد مینوشتم
دیدم نتیجه نمیده بیخیال شدم

بازم بنویس بالاخره یکیشون بر آورده میشه
من یکی دوتاش که زیاد واسم مهم نبودن بر آورده شد

یاسین چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

آرزوها همانطور که بخواهند برایمان محقق می شوند
نه آنطور که ما بخواهیم...

ای کاش بر اساس خواسته های ما بر آورده میشدند!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ق.ظ

امیدوارم از آرزوهات اونایی که باعث خوشبختیت میشن برآورده بشن...
قرار بود حرف بزنی نه اینکه بعد از پنج پست بگی معلوم نیست دیگه برگردم!
شاد و سلامت باشی...
Black13

آرزوی قشنگی بود واسه تو هم همینطور!
نه جونم منظورم تا بعد از تعطیلا ت بود

علی پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ http://www.mard2.blogfa.com

سلام ، از وبلاگ آرامش خیالی اومدم اینجا و لذت بردم چون خیلی بی ریا و صمیمی می نویسی موفق باشی

سلام خوش اومدی علی
نظر لطفتت بازم بیا

مثل هیچکس پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ق.ظ http://arameshekhiali.blogfa.com/

سلام عزیزم.
دلم گرفت .چرا همه مون اینقدر شبیه همیم!
از فوت پدرتون ناراحت شدم. لابد دم عیدی بهش خیلی فکر میکنی. خدا بیامرزدش.
شوهرت مهربونه. از حرفش معلومه. یه کم بهش فرصت بده. اکثر مردها همینطورن. یه مدتی طول میکشه تا بتونن راحت حرفشون رو بزنن.
اینو از منی که چندسال از ازدواجم میگذره قبول کن. بعد چند سال به قدری باهات راحت میشه و اظهار علاقه میکنه که فکر میکنی همزادش و خودش نیست.
هرچی بیشتر قربون صدقه اش بری. اون هم راحتتر با بیان احساسش کنار میاد و دیگه سختش نیست.
سال نوتون مبارک. امیدوارم سال خوبی در پیش روتون داشته باشین.

سلام خانمی
زندگی همه زنهای مملکت ما یه جورایی و بد جوری شبیه همه!
مرسی عزیزم امسال اولین عیدی که بابا نیست و خیلی سخت میگذره جاش بینمون خیلی خیلی خالیه روحش شاد.
همینطور که گفتم امید مهربونه و قلب پاکی داره اما مشکلش اینکه بلد نیست با یه زن چطور رفتار کنه که دلش را بدست بیاره و فکر میکنه همونطور که با دوستاش حرف میزنه باید با منم رفتار کنه و همیشه میگه من و تو مثل دو تا دوستیم!
چشم خانمی سعی میکنم بشتر لوسش کنم تا ببیتم به کجا میرسم!
خوشحال میشم بتونم از تجربیاتت بیشتر استفاده کنم

امسدورام شما هم سال خوبی را درکنار خانوادتون داشته باشید سالی پر از عشق و صفا

یاسین پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

سخاوت زمستان را اگر فراموش نکنیم...
طراوت بهـــــــــار دلنشین تر می شود!
===
ایشالله سال 90 برات بهتریت سال زندگیت باشه!!

مرسی یاسین بابت کامنت قشنگت و آرزوی قشنگت

کبوترسفید پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ http://kabutare-sefid.blogsky.com

زیاد ناراحت نباش عزیزم همیشه آرزوهامون به نفعمون نیست!
خلاصی از غصه های دنیا گاهی از سلامتی راحت تره!باور کن!
مرسی بابت کتاب خوبت

دقیقا همینطوره
خواهش میکنم
به اینجا خوش اومدی

Black13 یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ http://Black13.blogsky.com

یاسین جان بهتر بود به جای:
ایشالله سال 90 برات بهترین سال زندگیت باشه!!
می گفتی:
ایشالله سال 90 برات بهترین سال زندگیت (تا اینجا) باشه...و سالهای بعد از اون از سال نود بهتر...
موافقی؟
Black13

قابل توجه آقا یاسین!

مامان رهام و فرهام دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ

اینقدر رمانتیک نباش
اسکل می شی ها
فقط منطقی و واقع بین
خوش به حالت که امید مهربونه
چه نعمتی

سعیده جان اسکل شدم رفت!
ببین کی داره میگه!آخه تو دیگه چرا؟
آره والا مهربونی تنها نعمتی که امید داره!چون هیچ هنری دیگه ای نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد